بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

وینسنس پتیاره میکند



ایکاش مرد بود


آنجا نشسته بود

آنجا به ساعت جنینی که نمرده بود

تفلک به لحظه پرواز اعتماد کرد

آنجا خلیج وقت داشت هنوز

آری نگشته بود آسیه عاصیه هنوز


بد جور ورپریده سر و گوشش جنبیدنی شده

از ساعت سه رفته تا کوچه

بی غیرت شده پریدم ازخواب ... بله

بله دقیقا ۱۴ سال گذشته بود


این نقطه که ذوب میکنی

جیز میشود به جیب آب

این مادر من است ماهی شده

شکسته است توی خواب


تنها به حذف آن پرنده آسمان پاک نشد

یک آشیانه پر از جوجه اتفاقا کباب شد

هم اتفاقا آنروز جا مانده بود

هم اتفاقا شهید نشد

                          آسیه خراب بود.


:رگهای گردن ضجه از سال ۶۷ به بعد همت نکرده بود ذره ای چاق شود