بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

بی نام و نشان

موقتا بعدا صاحب پدر مادر می شوم

خسته شو از خودت ، که همیشه ناراحتی

موسی بندری : بروید بستنی بفروشید 

 

 

آه ای پیامبر اوللعزم ،موسی  

 

فرستاده ی خدا 

 

این قوم را رها کن که بندری 

 

                 شاعرنمیشود 

 

 

ما گوساله پرستان،  

 

ِبافهم یونجه ای ، 

 

از لا به لای مزرعه تو،  

 

        یک خط بر نکرده ایم.

 

 

این آیه های تو تکراری است  

 

جرجیس پشت من شکسته بود  

 

شیطان شده ایم ما ، 

 

           شرمنده ،  

 

       به آدم سجده نمکنیم . 

  

 

جناب استاد ، 

 

    به کرات فرموده اید که تنها کسی از نگاه شماشاعر است ، که روزی ۸ ساعت کارشعر کند . قبول  

والبته برهیچ کس پوشیده نیست که اگر شاعر مطالعه وتمرین متداوم داشته باشد صد چندان موفق تر و تاثیر گذار تر است واینهابه گستردگی وازگان شاعر   و تکنیک در  شعر  می افزایدو ما این نصیت پدرانه شما را به گوش جان  می پذیریم . 

اما ، پدر محترم ، استاد گرامی ، 

کاش  شما  هم اگر میشد و مقدورتان بود ، حداقل روزی ۸ دقیقیه تمرین ( مشق یک) شاعرانگی میکردید ، تمرین به اینکه یک بار درمحفلی باشید و کسی را نرنجانید . سخت نیست بخدا 

که انگاری  شاعر باید عاشق باشد ، عاشق مردمش، تا تلنگر بزندتا شعرش به رقص در بیاورد ، پای چشمی خیس کند و .... 

داد هم اگر میزند شاعر ،باید حنجره ی مردم بی صدا و خفه شده باشد نه خنجری به سینه اهل دل و تمناهای نفس وامانده ی خودش متاسفم ، 

متاسفم برای شاعری که برای آوانگارد بودن وثبت اسم،ازچکش  استفاده میکند  ،آنهم توی سر  مای که  میخ   شده ایم به استادی خودش .  

اما در مورد ساجده کشمیری فرمودید : 

 

 (هر کس بگوید کشمیری شعر گفته و شاعر بوده،یا شعر را نمیشناسد یا ساجده را ) 

 

استاد بزرگ ، نقد شعر کشمیری کار درستی است، همانطوری که ما هم  نقد داریم ،اما نقد  شعر کشمیری نفی کشمیری نباید باشد .هی ی حوصله ندارم و گرنه در این خصوص گلایه بسیار است . در پایان ،زور زدم که بگویم : 

 

با فهم ذره بین هیچ چیز بزرگ نیست!

 

                   

نظرات 12 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:24 ب.ظ http://www.setmapi.com?rgm=biibiic

با سلام به شما دوست عزیز


شما که وبلاگ خوبی دارین به راحتی می تونید از روشهای درآمد زایی این سایت استفاده کنید(قرار دادن کدهای بازاریابی ، ایمیل مارکتینگ از طریق خود سایت و ...).

این یه سایت بازاریابی حرفه ایه که پورسانت هر یک از محصولات صنعتیش بالای 100 هزارتومانه و چون خودش هم تولید کننده هست قیمت محصولاتش با این پورسانتها که میده بالا نمیره و نسبت به بقیه جاها مناسبتره ...

یا اگه شانس داشته باشید می تونید برنده بازاریابی 78,000,000 ریالی سایت شوید.

به مناسبت ماه پربرکت ومبارک رمضان (ماه نزول قرآن) در هنگام فعال شدن حساب شما مبلغ 10000 ریال به حساب شما در سایت افزوده می شود

بعد از ثبت نام می تونید اطلاعات بیشتری کسب کنید.


توجه کنید که هنگام ثبت نام:

1) نام واقعی وارد کنید چون برای برای پرداخت پورسانتها باید شماره حسابی برای اسم ثبت نامی موجود باشد.

2) اگر فکر کردید ایمیل فعالسازی برای شما ارسال نشده حتمآ قسمت SPAM ایمیل خود را نیز چک کنید.

3) ایمیل خود را بدون www وارد کنید.

4) حتما نام وبلاگ خود را در فرم ثبت نام وارد کنید.

آدرس سایت در قسمت وب سایت است.
اگه میخواهید فعال شوید همه اطلاعات را پر کنید

به وب ما هم بیا با هم تبادل لینک کنیم


یا علی

چارلی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ب.ظ http://javad-b.blogsky.com/

سلام جواد
بندری شاعر نمی شود فقط مختص موسی است یا کلی می گی ؟

بهشب چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:37 ق.ظ http://behshab.blogsky.com/

چرا این همه با فونت بد می نویسی یه نظمی به نوشته هایت بده

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ق.ظ

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100916859425

در چند ماه گذشته شما مدعی بوده‌اید مالکیت مادی و معنوی اثر پرواز 655 IR تحریف شده است. این تحریف چگونه صورت گرفته است؟

در اسفندماه سال گذشته لوح فشرده‌ای به دستم رسید که مرا شگفت‌زده کرد. شیوه طراحی چندرسانه‌ای آن‌ به‌گونه‌ای بود که بیننده تصور می‌کرد اداره حفظ ارزش‌ها و نشر دفاع مقدس و انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان، مولد اصلی آن هستند. در لایه‌ای کمرنگ‌تر نام نگارخانه من به غلط قید شده بود. در حالی که به عنوان طراح جشنواره و اثر اعلام می‌کنم این 2 نهاد هیچ نقشی در شکل‌گیری این اثر نداشته‌اند. همراهان من که این اثر را شکل دادند همه به اتفاق طی نامه‌ای این موضوع را گواهی کردند.

بله این یک واقعیت است که در ایران چیزی به عنوان کپی‌رایت هنری هنوز جا نیفتاده است. دلسرد نمی‌شوید از این‌که کارتان به نام دیگری ثبت شود؟

نسبت به جوان‌هایی که به من مراجعه می‌کنند و می‌خواهند در برنامه‌های من شرکت کنند سختگیر شده‌ام. در مقایسه با سال‌های قبل که پیرو هر تماس تلفنی به گوشه و کنار ایران سفر می‌کردم، حالا با شرایط می‌پذیرم. براحتی هر کسی را به داخل باغم راه نمی‌دهم. با یکی از دوستان که در اداره ارشاد درددل می‌کردم به من گفت استادت مرحوم استاد حمیدی گفته بود: «من حرف مفت زیاد می‌زنم، اما مفتی حرف نمی‌زنم.» حالا که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم حرف مفتی زیاد زده‌ام.

کشکنگ چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:29 ب.ظ http://keshkang.blogsky.com

گوساله پرستان...

حسین رزده پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:16 ق.ظ http://sozlavar.blogfa.com

سلام خوبی جواد خوب بود پر از تصویر ............ راستی خوب جوابشو دادی البته همه دل خوشی ازش ندارن چون ......... به همه چیز گیر میدهد و می خواهد خو دی باشد

4divariabi پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:50 ب.ظ http://4divariabi.blogfa.com

javad mer30
aali bood

ba in neveshtat khayli hal kardam

گوج گنو جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:12 ق.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com

سلام جواد جان

روشینا شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.teytakh.blogfa.com/

سلام / موسا را دوست دارم / دیدنش که دیر می شود دلتنگش می شوم ، و با حضورش خوشحال / هرچه احترام می شناسم قابلش می دانم اما همین است که تو خوانده ایش / به قولی : جانا سخن از زبان ما می گویی...
به دلم نشست :متنت و بلاگت.
به تی تخ پیوند می خوری ضجه جان

[ بدون نام ] شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ب.ظ http://lodirya.blogsky.com

سلام آقای بهرامی
پیش ترها نمی شناختمت ، اما حال می گویم کمی زودتر خوب بود .
من نه شاعرم نه داستان نویس و نه زیاد اهل ذوق
اما بودم و آشنایی کمی داشته ام نه تنها با آقای بندری شاید کمی بیشتر ...
خودم را در حدی نمی دانم که در مورد کار و یا شخصیت دیگران حتی لب تر کنم
فقط می دانم خیلی ریز بینی و این دوایی است برای ضجه بودن ، همان طور که خودت هم گفتی نقد خوب است که البته من سالم بودن را به نقد می چسبانم اما نقد شعر کشمیری نفی کشمیری نباید باشد ...
و کاش تمرین کنیم به نرنجاندن
درود

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ

1-http://www.riverart.net/newlife/persian/

2-http://www.riverart.net/paradise/education/

3-http://www.riverart.net/newlife/

احمد سعادت جمعه 10 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ http://a.saadat.blogsky.com

۱ -( گراند گارد ویژه ) را در چهره محو و ژست مثلا عافل اندر سفیه سعید آرمات در ملک خصوصی ا و و دارو دسته اش را می شود آغاز به کار دستگاه پنبه زنی او و شرکا یش با اتکا به حمایت های خاص پیدا و ناپیدا تعبیر کرد :

( حالا که همه دارند خلط مبحث می کنند و دراین وانفسا ملاقه در لجن می آورند یعنی ما هم بله؟...نه این طور نمی شود )

او و البته شرکایش احساس رسالت کرده و برای کوبیدن بر دهان همه کسانی که خلط مبحث می کنند و یعنی ما هم بله با بیان : ... نه این طور نمی شود وارد گود شده اند .

نفر اول در این معرکه شاملو است :دلایل آن هم معلوم

(در اقسام تقسیم بندی های ادبیات در دنیا ظاهراًعنوان و تعریفی برای ادبیات غیر جدی نداریم .داشته باشید اینکه حتی ادبیات کوچه بازاری هم داریم.یا می توانیم در روزنامه ی صنف قصاب ها هم شعری به فراخور درک ساطور بگذاریم:

سلاخی زار می گریست

به قناری کوچکی دل باخته بود )


۲ - این هم مثالی از ادبیات مثلا جدی با کاربرد تبلیغات ویژه
ژل مخصوص ! کرم ضد آُفتاب با بسته قرص نعنا در شعر سعید آرمات :

( فرض اول روی لکه ی درصورت یک نفر مانده است

انگارصورت تمیزی بدون لک

می توانم روز آهسته ای را در تماشای او با شم

در فرض های بعدی دستم در کیف کسی می رود

ژل مخصوص یک کار

تیوپ پر از ضد آفتاب با بسته ی قرص نعنا

تو چند ساعت است ارزان رفته ای )


و راستی چند ساعت ارزان رفته ای ۱؟

۳ - این هم از جهان روی تخت در اتاق سعید آرمات که ظاهرا مرکز عالم فرض شده است و حکایت نوار لابلای موهای.... :

(تو جهان را یک جا با خود آورده ای روی تخت

در اتاق من که عنداللزوم مرکز عالم است

در ملافه هایی که از تو بلند تر می شوم

در کاسه ی لعاب داری که یک ساعت پیش

یخ روی پیشانی من بوده است

تب از روی پیشانی بالا رفته است

در مقام صفر

اندوه از تبم بیشتر نیست

از کلاهی می گفتی که درخیابان پیدا کردی اما از سر من زیاد است

از دستی که به من می زنی

یا از راهرو که بلند است وقت رفتن در کنار سایه ی تو

من اینها را می پیچم دور خودم از هوای سرد

از دستی که تو برداشته ای از پشتم

از نوار باریکی که لابه لای موهای تو با دست من رفته است و سبز )

۴ - و داستان ملافه کوتاه و پیچیدن دور آن و درآمدن به شمایل اتاقی کوچک زیر درگاه اتوبوس و سرانجام ...................در شعر سعید آرمات :


(می پیچم دور ملافه ای که کوتاه است

با کُره ی جغرافیایی که روی میز

این اتاق

کوچک است که تو از اتوبوس مستقیم پیاده می شوی در من )

۵ - توجه خوانندگان عزیز را به آخرین شیوه های علط نویسی نگارشی و املایی ومعنا رسانی در این بند از نوشته سعید آرمات جلب می کنم :

( در عصر موسوم به پسامدرن ؛جدی و غیر جدی آنهم در ادبیات!قطعاً خواندن دو جلد رمان پست مدرنیستی در شناخت ما از برخی جنبه های رمان امروز بی نصیب نخواهد کرداما چنان که گفته اند بخشی از یک متن پست مدرنیستی به قرائت مخاطب بر میگردد سوای متن مخاطب نیز خوانشی پست مدرنیستی دارد.در عصری که دروغ گفتن نوعی فضیلت است و رسانه نوعی توجیه نوشتن هم خیلی جدی به حساب نمی آید.چنان که عشق در ظرف سوار شدن به اتوبوس وپیاده شدن از آن اتفاق می افتد وظاهراً هم تمام می شود ولی شب هنگام نوشتن چیزی در ما بیدار می شود .عدم قطعیت برای درک دقیق پایان پذیری و پایان ناپذیری عشق. شعر با کمک تخیل شاعر اتوبوس را با مسافرانش به اطاق 8متری می آورد )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد