به جهنم ِ این بندرعباس!
این زمین هم
نمی خواهد به این منوال بچرخد، نچرخد
به جهنّم این بندر عباس!
می توانم
من مورچه ی توی سایه ی خودم از گرما
علفی بگیرم روی این شهر
زمین هر طرف می خواهد بدود!
از هرمز قلعه ی پرغالی ها
سوراخ دندان هایم
در ساروج های زیر دریا کنده شد
تا رسیدیم به این جا
که درست بغل طعم گوش سّید مظفر است
حالا هم که من مورچه
گرما رسیده به اینْ جایم
چرا لگد نزنم به این زمین
بچرخد و بچرخد و از سرگیجه
قطب شمالش را
توی بندرعباس .
این هم شعر زیبایی از سعید آرمات